ندانستگی

متن مرتبط با «سفر به یک کشور خارجی» در سایت ندانستگی نوشته شده است

به یک سفر کوتاه

  • گوشواره ها، دو توپ کوچک از مرواریدهای ریز صدفی بودند. وقتی در گوشه مغازه دیدمشان، انگار تو را دیدم با آن پیراهن مشکی ات که رویش گلهای درشت رنگی داشت. تو، با آن پیراهن و گوشواره های توپی مرواریدت که شب های جمعه که فامیل دور هم جمع می شدند، از گوشه کیف پارچه ای کوچک، و از لا به لای چند النگو و انگشتر و زنجیر طلا بیرونشان می کشیدی که به گوش کنی. بعد از کشوی میزت ماتیکی در می آوردی و به لبهایت می کشیدی، موهای مشکی ات را شانه می زدی و با انگشتهای دست حالتشان می دادی. آخر از پشت آیینه بلند می شدی و با دامن پیراهنت که دور پاهایت چرخ می خورد، از اتاق بیرون می رفتی.  گوشواره ها را خریدم و گوشم کردم. در آیینه خودم را نگاه کردم. شبیه تو نبودم اما گوشواره ها تو را در صورت من نشانده بود. همین برای آن روزم کافی بود: بیرون کشیدن تو از بیست و چند سال پیش، وقتی شب های جمعه به خانه ما می آمدی، من را به خودت می فشردی و در گوشهایم می گفتی: " الهی که عمه به قربونت بره!" آن روز تو را از اتاق نشیمن خانه سال های 60 در تهران بیرون کشیدم و با زدن آن یک جفت گوشواره به گوشهایم، آوردم و نشاندمت وسط شهر شیکاگو، جای,سفر به یک کشور خارجی,یک سفرنامه به زبان انگلیسی,دلتنگم به قاعده یک سفر ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها